لذت بردن از شغلاز جمله عوامل شادابی و نشاط، کار و فعالیت میباشد که در دین مبین اسلام نیز مورد تاکید فراوان قرار گرفته است. اما کسانی که شاغل هستند ممکن است با دو سوال اساسی برخورد نمایند و لذا آن چنان که باید از کارشان لذت نبرند. از همین روی قصد ما از نوشتار حاضر ارائه راه حل برای آن دو سوال میباشد. ۱ - سؤال اولبرای این که به شغلم علاقمند شوم چه کار باید بکنم؟ ۱.۱ - تشریح سؤالتحقیقات انجام شده در زمینه علاقمندی به شغل حاکی از آن هستند که میان علاقه به کار و موفقیت شغلی، ارتباط بسیار تنگاتنگی وجود دارد، به طوری که پروژهای که در ۳۰ دقیقه با بی علاقگی انجام میشود اگر از روی میل انجام شود دو سوم کمتر زمان میبرد و هم چنین انرژی مصرف شده در آن در صورتی که از روی بی علاقگی انجام شود سه برابر بیشتر از زمان کار با میل و علاقه است. اما با نگاهی گذرا به منابعی که در زمینه علاقمندی به شغل نوشته شده متوجه میشویم که بیشتر راه کارهای ارائه شده در درجه اول باید توسط مدیران و در درجه بعدی توسط کارمندان و کارکنان به کار بسته شود. ولی در هر صورت روانشناسان کار و متخصصین مدیریت روشهایی چند برای علاقمندی به شغل پیشنهاد میکنند که ما به چند نمونه از مهمترین آنها اشاره میکنیم: ۱.۲ - پاسخهای سؤال اول۱. هر چقدر هم که شما از کارتان ناراضی باشید بالاخره این را قبول دارید که بهره کارتان نوعی خدمت به جامعه است آیا خدمت به خلق نوعی عبادت بلکه بالاترین عبادت نیست پس با نیت خدایی به خلق خدا خدمت کنید مطمئن باشید خدا انگیزه شما را برای کار صد چندان میکند. ۲. همیشه در کار خود خوش بینی و مثبت اندیشی را چاشنی کنید حتی اگر که یک درصد هم به آینده شغلتان خوش بین باشید خود کمک مهمی در علاقمندی شما به کارتان خواهد داشت. ۳. همیشه خود را مالک کار و نه کارگر آن به حساب آورید. حس مالکیت از سوی احساسات مثبت هر انسان است که میتواند به خلاقیت و دلسوزی بیشتر شما نسبت به آن کار بیانجامد. ۴. رئیس و همکاران خود را دوست بدارید و طالب سلامتی و پیشرفت آنان باشید تا آنان نیز طریق قانون روابط متقابل شما را دوست بدارند و دائما به شما کمک کنند. ۵. گاهی بهتر است به جای آن که در فکر تغییر مدیران و همکاران خود باشید در فکر تغییر احساس و دیدگاه خود باشید زیرا که تغییر دادن خود عملیتر از این است که منتظر تغییر آنان باشید. ۶. از مصاحبت همکارانی که همواره گله و شکایت از فقر و تنگدستی داشته و از میزان حقوقشان ناراضی هستند بپرهیزید که انگیزه شما را برای کار مخدوش میکنند. همچنان که حضرت علی (علیهالسلام) میفرمایند: «رفاقت با کسانی که افکارشان خطا و اعمالشان ناپسند است، بر حذر باش.» ۷. از تلقینات زهرآگینی مانند «تا کی باید سر این کار لعنتی باشم فلانی نصف من کار میکند حقوقش ده برابر من است و. . . » اجتناب کنید که ثمرهای جز فرسودگی روحی و روانی برای شما ندارد. ۸. روان شناسان میگویند در زمان بی علاقگی به کار این جملات را به صورت فرمان به خود تلقین کنید: «من کارم را دوست دارم، من همکارانم را دوست دارم، من رئیسم را دوست دارم، من از حقوقم راضی هستم، و به طور خلاصه تلقین نمایید که من کاری عالی با شیوهای عالی برای خدمتی عالی و برای پاداشی عالی در اختیار دارم.» ۹. برای تقویت روحیه شغلی خود به شغلهای فرو دستتر از خود نگاه کنید. ۱۰. برای گرفتن حق خود نه به زور متوسل شوید و نه از حق خود بگذرید و آموختن «مهارت ابراز وجود» این کار شدنی است. فواید این امر به یادگیری آن میارزد. ۱۱. بسیاری از بی علاقگیها به خاطر خود کار نیست بلکه به خاطر محیط فیزیکی کار است پس محیط کار خود را به نحو دلخواه و روحیه بخش بیارایید و میزان نور، گرما و تهویه را از نظر دور ندارید. ۱۲. کتابهای مربوط به فن و حرفه خودتان را مطالعه کنید چه بسا مطالعه یک کتاب و حتی یک مقاله دیدگاه شما نسبت به کارتان را به طور کلی تغییر دهد. ۱۳. از آن دسته افرادی باشید که «میپرسند چگونه میتوانم خدمتی کنم و چیزی به جهان اضافه نمایم» نه از آن گروه که «دائماً در تلاشند جهان را به خدمت بگیرند و به خود اضافه نمایند». ۲ - سوال دومبا این که دیگران از کارم راضی هستند ولی من احساس پوچی میکنم. چگونه این احساس را بر طرف نمایم؟ برای حل این مشکل به نکات زیر توجه داشته باشید: ۲.۱ - پاسخهای سؤال دوم۱. از جمله نکات مهم و امید بخشی که در شما وجود دارد این است که دیگران از کار شما راضی هستند و این نکته یکی از نقاط قوت وجود شماست که میتواند شما را در حل این مشکل کمک کند چرا که اصولا انسان نباید هیچ موفقیتی را دست کم بگیرد. حضرت امیرالمومنین (علیهالسلام) میفرمایند: «کار نیک را به جای آوردید و آن را هر مقدار که باشد کوچک نشمارید، زیرا کوچک آن بزرگ، واندک آن فراوان است. . . » ۲. اما اگر دغدغه فکری شما احساس پوچی است برای رهایی از این احساس پیشنهادات ما این است که: همان طور که میدانید احساس پوچی و بی معنایی در مقابل احساس معنا و هدفداری است. پس اگر انسان احساس معنی در زندگی داشته باشد هیچ گاه احساس پوچی نمیکند. بنابراین برای این که بتوان به معنای زندگی دست یافت بایستی سوال را شخصیتر کنیم یعنی این که بپرسیم معنی و هدف زندگی من چیست؟ سپس سعی کنید با تفکر، مطالعه و مباحثه با افراد ره یافته به واقعیت زندگی دست یابید. آن گاه منطبق با امکانات و استعدادهای خود اهداف کوتاه مدت و بلند مدت را برگزینید. ـ یکی دیگر از دلایل احساس پوچی این است که توقعات و انتظارات بی جا از خود، دیگران، محیط و به طور کلی از زندگی دارید پس اگر انتظارات خود را سنجیدهتر کنید کمتر دچار یاس و نا امیدی میشوید. همچنین از جمله چیزهایی که باعث این معضل میشود این است که بعضی اوقات سعی دارید که بر خلاف جریان طبیعت و نظام آفرینش الهی شنا کنید. از همین روی انرژیتان روز به روز تحلیل میرود و بعد از مدتی نا امید و خسته و افسرده میشوید. مثلا به هر آب و آتشی میزنید تا بر خلاف مصالح انسانی و الهی چیزی را به دست آورید که این امر بی تردید عواقب خوشی را به دنبال ندارد. در این خصوص حضرت علی (علیهالسلام) میفرمایند: «هر کس به درآمدی که او کفایت میکند قناعت کند در آسایش و راحتی خواهد بود. » ـ نکته دیگر این که انسان باید راز بی هدفی (پوچی) خود را از هدفهای انتخابی خود بجوید شکسپیر جمله زیبایی در این زمینه دارد او میگوید: بیشتر اهداف زندگی مانند چند سوزن گم شده در انبار کاه هستند، تمام روز آنها را میجویی و چون آنها را یافتی در مییابی که جستجویت بیهوده بوده است. ۳. اما در زمینهی معنادهی به تک تک اجزاء زندگی، روان شناسان به این مطلب اشاره دارند که امید به خدا و پاداشهای او در این دنیا و دنیای دیگر و این که انسان در هر کاری رضایت و قرب خدا را در نظر داشته باشد مهمترین محرک و انگیزه برای فعالیتهای فردی و اجتماعی محسوب میشود. امام علی (علیهالسلام) میفرماید: کسی که برای خانواده خود تلاش کند مثل مجاهد در راه خداست. ۴. در هر حالی که هستید حتی اگر در اوج یاس و ناامیدی هستید این نکته را فراموش نکنید که فقط با یک تغییر کوچک در نگاه خود میتوانید به زندگی رنگ و معنای دیگری ببخشید میگویند «فلورانس نایتینگل» پرستار معروف با آن که در خانوادهای ثروتمند و مرفه زندگی میکرد در سن ۳۱ سالگی در دفترچه یادداشت خود نوشت امروز در زندگی چیزی جز مرگ وجود ندارد که شادی و نشاطم را فراهم کند. ولی همین شخص با یک تغییر (نگرش) زاویه دید و معطوف ساختن هدف خود از اهداف پست مادی به اهداف خدا دوستانه و بشر دوستانه منشا خدمات زیادی در زمینه پرستاری و شکل گیری بیمارستانهای مدرن شد. در پایان ذکر این جمله نویسنده کتاب «سختیها فانیاند، سرسختان باقی» خالی از لطف نیست که میگوید: «اگر شما در راه خدا گام بردارید مردم هر قدر شما را بکوبند و هر نوع رفتار زشتی با شما داشته باشند شما به رضایت و شادمانی معنوی و ابدی دست خواهید یافت. مهمتر از همه این که شما در راهی قدم برخواهید داشت که هدف از خلقت شما همان است». ۳ - منابع کمکی۱. مرکز مشاوره مؤسسه امام خمینی (رحمةاللهعلیه)، چگونه از شغل خود لذت ببریم. ۲. فلسفی، محمد تقی، گفتار فلسفی، ج۲۰. ۳. حورایی، سید مجتبی، همه چیز با خدا ممکن است، دکلمه گران، چاپ هفتم، ۱۳۸۰. ۴. حسینی، سید ابوالقاسم، اصول بهداشت روانی، نشر آستان قدس رضوی، چاپ سوم، ۱۳۸۰. ۵. پریور، علی، دین و روان شناسی، انتشارات آسیا، ۱۳۶۲. ۶. علی آبادی، علی رضا، مدیران جامعه اسلامی، نشر رامین، تهران، سوم، ۱۳۷۶. ۷. پروا، مهدی، روان شناسی یکتا پرستی، شرکت سهامی انتشار، اول، ۱۳۸۰. ۸. فکری، عبدالله. قانون مطلق معنویت، نشر ندای فرهنگ، تهران، ۱۳۷۷. ۹. وزو، ایواناکو. ایجاد انگیزه برای کار و زندگی، ترجمه. سید غلامرضا موسوی مجد، انستیتیو ایزایوان، تهران. ۱۰. گنجی، حمزه. روان شناسی کار، نشر ارسباران، چاپ سوم، تهران، ۱۳۷۹. ۴ - پانویس
۵ - منبعسایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «چگونه از شغل خود لذت ببریم؟»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۴ |